سخنرانی دکتر مهدی عبداللهی در پیش نشست همایش ملی «واقع‌گروی معرفتی در فلسفه اسلامی وچالش‌های پیش روی آن»
26 شهریور 1402
به گزارش روابط عمومی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و به نقل از خبرگزاری شبستان، در پنلِ صبح پیش‌نشست بین‌المللی همایش «واقع‌گروی معرفتی در فلسفه اسلامی و چالش‌های پیش روی آن»، دکتر مهدی عبداللهی، مدیر گروه فلسفه علوم انسانی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، اظهار داشت: مسأله رئالیسمِ معرفتی در واقع روح حاکم بر کلّ جغرافیای فلسفه اسلامی است و به مثابه یک خیمه تمامی این فلسفه را پوشش می‌دهد و همه فیلسوفان اسلامی این گرایش را پذیرفته‌اند.
حجت الاسلام دکتر مهدی عبداللهی در این نشست طی سخنانی با بیان اینکه مقصود از رئالیسمِ معرفتی این است که ما انسان‌ها به مثابه فاعل‌های معرفت با واقعیاتی مواجه هستیم که هستی و چیستی و همچنین ویژگی های این واقعیات و اشیاء، مستقل از ما و علم و معرفت مان است، افزود: ما می توانیم این واقعیات را به طور فی الجمله معرفت بدانیم؛ لذا رئالیسم معرفتی در واقع دو پایه دارد که یک پایه اذعان به اصل واقعیت است که می توانیم آن را به رئالیسم متافیزیکی نام بگذاریم و پایه دوم آن تحقق معرفت از سوی ما فاعل ها و سوژه‌های معرفت به این متعلق‌های معرفت است. همچنین نکته دوم که باید به آن توجه کنیم این است که مساله واقع‌گرایی معرفتی یک مساله و نظریه در کنار سایر نظریات موجود در فلسفه اسلامی نباید تلقی شود.
مدیر گروه فلسفه علوم انسانی موسسه حکمت و فلسفه ایران ادامه داد: مساله رئالیسمِ معرفتی در واقع روح حاکم بر تمامی و کل جغرافیای فلسفه اسلامی است و به مثابه یک خیمه کل این فلسفه اسلامی را پوشش می دهد؛ رئالیسم معرفتی پارادیمی است که بر کل فلسفه اسلامی حاکم است و تمامی فیلسوفان اسلامی این گرایش را پذیرفته اند و همگی زمین بازی‌شان واقع‌گرایی معرفتی است، لذا رئالیسم یک نظریه در کنار سایر مسایل و نظریات نیست بلکه روح حاکم بر کل فلسفه اسلامی است.

 وی گفت: اگر بخواهیم روح حاکم بر فلسفه اسلامی را در جغرافیای این فلسفه نشان دهیم، باید به برخی محورها اشاره داشته باشیم که در این مجال تلاش می کنم برخی محورهای مهم را که به روشنی می توان رئالیسمِ معرفتی را از طریق آنها در فلسفه اسلامی سراغ گرفت، مطرح کنم. همچنین مساله بعدی که باید به آن توجه کنیم این است که مقصود ما از معرفت تعریف سه جزئی مشهور در معرفت‌شناسی معاصر در فلسفه تحلیلی نیست بلکه وقتی سراغ فیلسوفان اسلامی می رویم متوجه می شویم که آنها معرفت را به کشف واقع تعریف می کنند.

تلقی فیلسوفان اسلامی از معرفت، کشف واقع است

این پژوهشگر با بیان اینکه تلقی فیلسوفان اسلامی از معرفت، کشف واقع است، خاطر نشان کرد: فیلسوفان اسلامی وقتی سخن از تحقق معرفت برای انسان به میان می آید، هیچ مقصودی ندارند جز اینکه پرده از چهره واقع برداشته شود و انسان به نوعی با واقع مواجهه پیدا کند؛ لذا رئالیسم یک نظریه در کنار سایر نظریات فلسفی نیست بلکه روح و پارادایم حاکم بر فلسفه اسلامی است.

مدیر گروه فلسفه علوم انسانی موسسه حکمت و فلسفه ایران گفت: نکته دوم در مورد ظهورات رئالیسم، تلقی فیلسوفان اسلامی از معرفت است که منظور آنها شک واقع است. ظهور دوم در کلام فیسلوفان اسلامی در مورد رئالیسم به تعریف آنها از حکمت بر می‌گردد، تلقی فیلسوفان اسلامی از حکمت نیز به صورت روشن یک تلقی رئالیستی است، حکمت نزد فیلسوفان اسلامی چیزی جز معرفت به واقعیات خارجی نیست؛ لذا فیلسوفان اسلامی همگی در این اندیشه هستند که واقعیاتی مستقل از ما انسان‌ها و سوژه‌های معرفت وجود دارد که هستی وچیستی و ویژگی‌های آن واقعیات مستقل بوده و ما در عرصه علوم مختلف تلاش می کنیم و می‌کوشیم که پرده از چهره واقعیات برداریم.

حجت الاسلام عبداللهی افزود: علامه طباطبایی معتقد است که اصل واقعیت ضرورت ازلی دارد؛ اصل واقعیت بدون لحاظ قیود واقعیات به تعبیر علامه ضرورت ازلی دارد و حتی منکران واقعیات نیز نمی توانند آن را انکار کنند، به عبارت دیگر انکار اصل واقعیت، اذعان به اصل واقعیت است؛ از منظر فیلسوفان اسلامی وقتی از اصل واقعیت عبور می‌کنیم و می خواهیم با واقعیت‌های خاص مواجه شویم، در واقع اذعان به واقعیت‌های خاص در زمره بدیهیات و از نوع فطریات است.

وی با بیان اینکه اصطلاح فطری معانی مختلفی دارد و مشترک لفظی است، خاطر نشان کرد: در اینجا یک معنای خاص در فلسفه مدرن و عقل‌گرایان غربی وجود دارد اما مقصود فیلسوفان اسلامی تفاوت اساسی با معنای مد نظر فیلسوفان عقل‌گرایی مثل دکارت و لایب نیتس دارد؛ از نظر اکثر فیلسوفان اسلامی اذعان به واقعیت های خاص از نوع قضایای فطری است که برخی فیلسوفان مثل استاد مصباح و مفصل تر از ایشان استاد فیاض تلاش کردند تا مقدمات استدلال را به صورت منطقی تبیین کنند. آیت الله مصباح یزدی در کتاب «آموزش فلسفه» و آیت الله فیاضی در کتاب «هستی و چیستی در مکتب صدرایی» به این مسایل اشاره کردند.

حجت الاسلام عبداللهی با بیان اینکه پارادایم فکری فیلسوفان اسلامی رئالیسم معرفتی است، افزود: آنها در مواجهه با نظریات رقیب رئالیسم مانند شکاکیت و نسبیت، مواجه ضمنیِ حاشیه‌ای با این دیدگاه‌ها داشتند، یعنی فیلسوفان اسلامی به طور تفصیلی و مستقل از شکاکیت و نسبیت بحث نکردند بلکه در لابه لای مباحث متعرض سوفسطاییان می شدند، در مباحث معرفت‌شناسی چهار رویکرد شامل کلاسیک و سنتی، رویکرد مدرن، رویکرد معاصر و رویکرد فلسفه‌های قاره‌ای را می توانیم مورد توجه قرار دهیم.

این محقق گفت: در رویکرد کلاسیک فیلسوف معتقد است که میتوانیم واقعیات را فی‌الجمله بشناسیم و بلکه می شناسیم، بعد از آن از انواع معرفت و منابع آن بحث می کند اما از اصل امکان معرفت وشکاکیت و نسبیت به طور حاشیه ای بحث می کند، اما در رویکرد دوم که رویکرد مدرن است، معرف شناسی با بررسی امکان معرفت شروع می شود و اگر توانستیم مساله امکان معرفت را تثبیت کنیم نوبت به سایر مسایل می رسد؛ در رویکرد سوم که رویکرد معاصر است، معرفت شناسی با تعریف معرفت آغاز می شود و مساله شکاکیت  و نسبیت نیز در اواخر بحث به طور ضمنی است.

مدیر گروه فلسفه علوم انسانی موسسه حکمت و فلسفه ایران ادامه داد: اما رویکرد چهارم که فلسفه های قاره ای است در این عرصه نیز هماهنگی و یکصدایی نیست در مجموع آن نحله ها و مکاتبی که ذیل فلسفه های قاره ای مطرح می شود، اساسا دیدگاه‌های معرفت‌شناختی دارند. اگر این تقسیم بندی را اجمالا مد نظر قرار دهیم فیلسوفان اسلامی رویکرد کلاسیک را پذیرفتند و اصل امکان و تحقق معرفت رئالیستی را قبول دارند و با پذیرش امکان معرفت به سراغ معرفت های کلی با عالم واقع می روند و سایر علوم نیز دنبال معرفت های جزئی هستند به همین جهت فلسفه را علم کلی و سایر علوم را جزئی می‌خوانند. لذا مواجهه فیلسوفان اسلامی در رویکرد کلاسیک و سنتی در معرفت شناسی با شکاکیت و دیگاه‌های رقیب، واقع گرایی معرفتی مواجه حاشیه ای و ضمنی بوده است.

حجت الاسلام عبداللهی خاطر نشان کرد: اما در دوران معاصر با پررنگ شدن حضور فلسفه‌های غربی و علوم انسانی غربی در فرهنگ اسلامی و مجامع آکادمیک خصوصا در ایران، فیلسوفان ما احساس ضرورت کردند که به این مساله به صورت جدی‌تر بپردازند لذا علامه طباطبایی با نگارش کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم»، پای در این وادی نهاد.

وی با اشاره به برخی ظهورات فلسفه اسلامی به برخی از مسایل این فلسفه نقب زد و گفت: مسایل مهمی که پژوهشگران و اساتید فلسفه باید به آن توجه داشته باشند این است که تعریف معرفت از منظر فیلسوفان اسلامی چیزی جز کشف واقع نیست؛ بر همین اساس بر خلاف رویکرد معاصر در معرفت شناسی؛ فیلسوفان اسلامی معتقدند که معرفت از مفاهیم بدیهی است. این از نوآوری‌های فیلسوفان اسلامی در قلمرو معرفت شناسی است که تاثیر و نتایج شایان و درخشانی دارد و آن تقسیم علم و معرفت به دو قسم حضوری و حصولی است. وقتی روی این تقسیم تمرکز کنیم متوجه می شویم که فیلسوفان اسلامی در نخستین تقسیم علم معتقد به این تقسیم بندی هستند.

مدیر گروه فلسفه علوم انسانی موسسه حکمت و فلسفه ایران خاطر نشان کرد: این تقسیم‌بندی نشان می دهد که حقیقت علم چیزی جز کشف واقع نیست اما این مهم به دو شیوه محقق می‌شود گاهی خود واقعیت بر ما بی پرده مکشوف می شود اما گاهی با واسطه با واقع مواجهیم، خود واقع در دسترس ما نیست بلکه صورت واقعیت و امری که حاکم واقعیت است نزد فاعل شناسا حاصل می‌شود.

وی با اشاره به تفاوت مفاهیم منطقی و فلسفی گفت: مفاهیم ماهیات تعبیر رایجی دارند و در بیان تفاوت این دو دسته از این تعبیر استفاده می کنند که ماهیات، عروض و اتصاف خارجی دارند اما مفاهیم فلسفی عروض ذهنی و اتصاف خارجی دارند. از سوی دیگر از ظهورات واقع گرایی در فلسفه اسلامی در قلمرو تصدیقات است. مساله دیگر نفس‌الامر و جعل اصطلاح است که این مهم در واقع برای تبیین زوایای واقع گرایی معرفتی صورت گرفته چراکه در علوم حضوری تصدیقی، ما به دنبال تصویر ذهنی واقعیت هستیم و می‌خواهیم صورت ذهنی داشته باشیم که واقعیت را آنگونه که هست نشان می دهد.

حجت الاسلام عبداللهی ادامه داد: فیلسوفان اسلامی معتقدند که نباید گرفتار تک‌روشی و کنار زدن منافع معرفت‌شناسی شویم، از ظهورات واقع گرایی در فلسفه اسلامی، تنوع منابع معرفت است. واقع گرایی فلسفه اسلامی را نباید عام تلقی کرد و من معتقدم که اصطلاحاتی که در انواع واقع گرایی در معرفت شناسی غربی داریم هیچ کدام بر دیدگاه و پارادایم فیلسوفان اسلامی قابل تطبیق نیست. در فلسفه اسلامی هرگز واقع گرایی را محدود به عالم جسانی نمی دانیم.